کد مطلب:12028
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
الف ـ آيا ترور به طور كلي در اسلام مردود است يا با اجازه مراجع تقليد مجاز ميباشد؟ ب ـ درباره ترور ابوالاسوه عنسي و حسنعلي منصور، كه اولي پيامبر دروغين و دومي به وسيله فدائيان اسلام ترور گرديد; توضيح دهيد كه چه مراجعي آن را تأييد كردند؟ در صورت صلاحديد، در اينباره، منبعي معرفي نماييد.
1. از آياتي مانند مائده، 33 استفاده ميشود كه دين مقدس اسلام، با پديدة تروريسم مخالف است.(آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 4، ص 358ـ362، دارالكتب الاسلامية.)
2. با وجود چنين موضعي از قرآن كريم; رواياتي از معصومين: وجود دارد كه حاكي از جواز قتل دشنام دهنده پيامبر و جانشينان او است: ... عن الرضا7 عن آبائه: قال: قال رسولالله6: من سَبَّ نبياً من الانبيأفاقتلوه، و من سبّ وصياً فقد سبّ نبيّاً; پيامبر بزرگوار اسلامفرمود: كسي كه پيامبري از پيامبران الهي را دشنام دهد، او را بكشيد و كسي كه اوصيا و جانشينان پيامبر9 را دشنام دهد، در حكم دشنام دهنده پيامبر است.(بحارالانوار، ج 79، ص 221، المكتبة الاسلامية.)
كشتن مزبور، به كسب اجازه از مراجع تقليد نيازي ندارد; البته قاتل بايد ادعاي خود مبني بر سبّ و دشنام معصومين: از سوي مقتول را ثابت كند.
3. در ساير موارد، ترور و كشتن اشخاص، به دليل تضعيف مباني اعتقادي، به كسب اجازه از سوي مراجع تقليد نيازمند است; به همين جهت، ترور اشخاص، مانند احمد كسروي و حسنعلي منصور، به وسيله فداييان اسلام، از همين راه صورت گرفته است; يعني مراجع مشهور تقليد آن زمان، از قبيل آيتالله حكيم و... مبناي فقهي چنين مطلبي آن است كه احكام الهي بايد اجرا گردند; از جملة احكام مزبور، حكم شرعي دربارة مرتد، سابّالنبي و... ميباشد; حال شيوة اجراي احكام مزبور، در دو حالتِ وجود حكومت اسلامي يا نبود آن متفاوت است; بدين ترتيب كه در صورت وجود حكومت اسلامي يا به اصطلاح فقهي، مبسوط اليه بودن امام (ولي فقيه)، چنانچه به علت ارتداد و مانند آن، قتل كسي ضرورت پيدا كند، تصميمگيري درباره آن، مربوط به محاكم اسلامي است; اما در فرض نبودن حكومت اسلامي، فرد متجاوز، مرتد، ساب النبي و مانند آن، در صورتي كشته ميشود كه از ولي فقيه، به طور خاص و در همان مورد اجازه گرفته شود يا به طور عام از سوي وليفقيه، اجازه صادر شده باشد; مانند اجازه عام امام; به مسلمانان دربارة قتل سلمان رشدي.
4. درباره ابوالاسود عنسي، توجه به نكات زير ضروري است:
الف ـ وي از قبيله عَنَس از منطقة يمن بود كه در زمان زندگي پيامبر9 ادعاي نبوت كرد.(ابوالفدأ، المختصر في اخبار البشر، ج 1، ص 218.)
وي پس از جمع كردن طرفداراني، حركت خود را از شهر صنعا آغاز كرد. شهر بن باذان، از كارگزاران پيامبر9 در يمن، با او به مقابله پرداخت. در اين درگيري، اسوه پيروز و شهر بن باذان كشته شد. اسود از حَضْرَ موت تا طائف، و از بحرين و اَحْسأ تا عدن را در مدت سه تا چهار ماه تصرّف كرد.(الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص 337.) اين در حالي بود كه پيامبر اسلامبا ارسال نامههايي او را با نصيحت، از شورش بر حذر داشت، ولي به دليل لجاجت وي، پيامبر تصميم گرفت شورش او را سركوب كند; از اين رو، با اعزام نمايندهاي نزد گروهي در يمن به نام ابنأ، از آنها خواست كه به مبارزه با اسوه بپردازند. سرانجام، فيروز بن ديلمي، به كشتن اسوه موفق شد. با توجه به آنچه گذشت معلوم ميشود كه قتل ابوالاسود عنسي به دستور پيامبر9 صورت گرفت و روشن است چنين اقدامي، از نظر اسلام ترورِ نابهجا تلقي نميشود و تصميمهاي پيامبر9، تصميم منطبق بر اسلام و دين بود.
دربارة ابوالاسود عنسي ر.ك: جنگهاي ارتداد و بحران جانشيني پيامبر، علي غلامي دحقي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني;، قم، 1381.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.